همان طور که از شعر احساسی تبریک تولد برای شادباش گویی سالروز به دنیا آمدن عزیزان و آشنایان استفاده می کنیم، شعر عاشقانه تبریک عید نوروز نیز می تواند یکی از بهترین روش های تبریک گویی در این روزهایی باشد که ویروس کرونا مانع از دید و بازدیدهای نوروزی می شود.
اگر شما نیز به دنبال یک نمونه ناب از شعر عاشقانه تبریک عید نوروز هستید، در ادامه با ما همراه باشید.
شعر عاشقانه تبریک عید نوروز
بر چهره گل نسیم نوروز خوش است
در صحن چمن روی دل افروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست
خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است
رسید موکب نوروز و چشم فتنه غنود
درود باد بر این موکب خجسته، درود
به کتف دشت یکی جوشنی است مینا رنگ
به فرق کوه یکی مغفری است سیم اندرود
بهار آیو به صحرا و در و دشت
جوانی هم بهاری بود و بگذشت
سر قبر جوانان لایه رویه
دمی که گلرخان آیند به گلگشت
برآمد بوی صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
مبارک تر شب و خرم ترین روز
به استقبالم آمد بخت پیروز
دهلزن گو دو نوبت زن بشارت
که دوشم قدر بود امروز نوروز
مهست این یا ملک یا آدمیزاد
پری یا آفتاب عالم افروز
ندانستی که ضدان در کمینند
نکو کردی علی رغم بدآموز
جهان از باد نوروزی جوان شد
زهی زیبا که این ساعت جهان شد
شمال صبحدم مشکین نفس گشت
صبای گرم رو عنبرفشان شد
تو گویی آب خضر و آب کوثر
ز هر سوی چمن جویی روان شد
چو گل در مهد آمد بلبل مست
به پیش مهد گل نعره زنان شد
ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب
با صد هزار نزهت و آرایش عجیب
اکنون خورید باده و اکنون زیید شاد
کا کنون برد نصیب حبیب از بر حبیب
ساقی گزین و باده و می خور به بانگ زیر
کز کشت سار نالد و از باغ عندلیب
هر چند نوبهار جهان است به چشم خوب
دیدار خواجه خوبتر آن مهتر حسیب
با تابش زلف و رخت ای ماه دلفروز
از شام تو قدر آید و از صبح تو نوروز
از جنبش موی تو برآید دو گل از مشک
وز تابش روی تو برآید دو شب از روز
بر گرد یکی گرد دل ما و در آ ندل
گر جز غم خود یابی آتش زن و بفروز
چون سپرم نه میان بزم به نوروز
در مه بهمن بتاز و جان عدو سوز
باز تو بی رنج باش و جان تو خرم
با نی و با رود و با نبیذ فنا روز
باد بر تو مبارک و خنشان
جشن نوروز و گوسپند کشان
چو سال آمد مبارک دان تو نوروز
که دیدستی حقیقت عید نوروز
به روز نو کنون تو در رسیدی
بهار و سال نو را باز دیدی
گلت بشکفت و نرگس بار آورد
وصالت در درون این بار آورد
یقین جانان منم امروز پیدا
به بخت و طالع اینجایی هویدا
نوروز شد و بنفشه از خاک دمید
بر روی جمیلان چمن نیل کشید
کس را به سخن نمی گذارد بلبل
در باغ مگر غنچه به رویش خندید
از همه سوی جهان جلوه او می بینم
جلوه اوست جهان کز همه سو می بینم
چون به نوروز کند پیرهن از سبزه و گل
آن نگارین همه رنگ و همه بو می بینم
شادمان باش و جهان را بر مراد خویش خور
همچنین نوروز خرم صد هزاران بگذران
نوروز را به خدمت صدرت مبارکی است
وز مدحتت مبارکی دودمان ماست
آمد بهار و بخت که عشرت فزا شود
از هر طرف هزار گل فتح وا شود
گلشن شود نشیمن سلطان نوبهار
چون بهر شاه تخت مرصع بنا شود
بهاری داری از وی بر خور امروز
که هر فصلی نخواهد بود امروز
گلی کو، را نبوید، آدمی زاد
چو هنگام خزان آید برد، باد
بر جناب او و بر اهل جهان فرخنده باد
رجعت نوروز و ترجیع من و تقویم او
چون مبارک باد گویم روز او را شک مکن
کآسمان آمین کند وقت مبارک باد من
فرخنده و مبارک و میمون و سعد باد
نوروز و مهرگان و بهار و خزان تو